در این قسمت آرمان که سعی دارد به زیبا نزدیک شود فرید را متقاعد میکند که یک رانندهی وانت جدید برای شرکت استخدام کنند و پیشنهادش برای این کار نیز زیبا است. آرمان زیبا را میآورد و با یک حقوق خوب در شرکت استخدام میکند و راهش را برای نزدیک شدن به او هموار تر.
پیمان از بیمارستان مرخص میشود و پدرش او را به خانهی خود میآورد. خانهی خانوادهی صبوری. با ورود پیمان به خانه مهمانیای ترتیب داده میشود و کل خانواده دور هم جمع میشوند. خانوادهای که هر کدام از اعضایش درگیر مسائلی هستند که تا میتوانند از یکدیگر پنهان میکنند و فاش شدن هر کدام از این رازها همهی خانواده تحت تاثیر قرار میگیرد.
یکی از رازها متعلق به فرهاد، پسر کوچک خانوادهی صبوری، است. او که در قسمتهای قبل سعی در نجات دختری به نام هدیه از ازدواجی اجباری بود، حالا به او نزدیکتر میشود و پیشنهاد ازدواجی صوری را به او میدهد. هدیه نیز این پیشنهاد را با کمال میل میپذیرد. هرچند به نظر میرسد خیلی متوجه صوری بودن موضوع نیست.
راز دیگر مربوط به سارا و نامزدش است. سارا که در روزهای گذشته رفت و آمدهای مشکوک نامزدش را زیرنظر داشته است و او را با دخترش دیده است بالاخره موضوع را با او در میان میگذارد. سارا که از پنهان کاری نامزدش به شدت ناراحت است متوجه میشود که فرید پیشتر از موضوع با خبر بوده و در این دروغ و پنهان کاری نقش داشته است.